این کتاب رو دو روز پیش خریدم. الان تموم شد. و فقط میتونم بگم خستهام. قلبم تند میزنه. البته این به این معنا نیست که بگم کتاب بدی بوده. اصلا! خیلی هم توصیه میکنم خوندنش رو.
مرد رویاها، یه نمایشنامهس از زندگی شهید چمران. داستانش توی صحنهای شروع میشه که چمران در حال درس دادن به پروانهس. قصه آروم آروم پیش میره و زندگی چمران رو در آمریکا و مصر و لبنان بیان میکنه. چون نمایشنامهس درست مثل یه فیلم، مثل یه مستند، صحنهها کاملا توی ذهن ترسیم میشن. و به همین خاطره که الان خستهام. صحنههای آخر این فیلم، مربوط به اتفاقاتیه که توی نبعه میفته و من قبل از این چیزی ازشون نشنیدم و روحمم ازش خبردار نبوده. ولی اینکه تصورشون کردم و انگار خودم رو توی مکان و زمان اتفاقش تصور کردم، واقعا غمگینم کرده. خستهم از دیدن این صحنهها. رنجها و دردهایی که هنوز خیلی سردرنمیارم از ریشهشون.
خیلی برام جالبه که بدونم چرا نویسنده دقیقا اینجای داستان رو انتخاب کرده برای اتمام کتابش. چون سرتاسر کتاب پره از پیروزی های چمران! بعد از اینجای داستان هم من نمیدونم ولی احتمالا از پره از پیروزی! ولی درست سر شکستش کتاب تموم میشه! به هرحال به طور کلی نثر کتاب و داستانش و توصیف شخصیتش خیلی به دل میشینه و من واقعا اعتراف میکنم تا حالا حتی سمت کتابایی که نصف این حتی قطر داشتن هم نمیرفتم و اگر هم میرفتم عمرن تموم نمیشدن :)) ولی این خوب بود.