علی‌رضا قربانی - قطره‌های باران - جان و جهان.

+

گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمه‌ای که آب خورد. خود را در آب می‌دید و می‌رمید. او می‌پنداشت که از دیگری می‌رمد. نمی‌دانست که از خود می‌رمد.

همه اخلاق بد، از ظلم و کین و حسد و حرص و بی‌رحمی و کبر، چون در توست، نمی‌رنجی؛ چون آن را در دیگری می‌بینی، می‌رمی و می‌رنجی.

- مولانا، فیه ما فیه.